جدول جو
جدول جو

معنی پهلو تهی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پهلو تهی کردن
کنایه از دوری کردن و کناره کردن از کاری، زیر بار نرفتن، شانه خالی کردن
تصویری از پهلو تهی کردن
تصویر پهلو تهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
پهلو تهی کردن(وَ)
کناره کردن از کاری. (غیاث). پرهیز کردن و کناره نمودن از کاری و چیزی. (انجمن آرا). کناره کردن و دوری گزیدن و پرهیز و اجتناب نمودن از چیزی و از کسی تنها شدن. (برهان). پهلو خالی کردن. گریختن. پشت دادن. (شرفنامه). از زیر کار دررفتن. شانه خالی کردن. پهلو کردن. (آنندراج) :
پهلو تهی کند اجل از تیغ تو ولی
از دشمنان دولت تو پر کند شکم.
ظهیر فاریابی.
پهلو از من تهی مکن که مرا
پهلوی چرب هم ز پهلوی تست.
خاقانی.
کسی کانچنان دید بنیاد او
تهی کرد پهلو ز پولاد او.
نظامی.
تو بصد تلطیف پندش میدهی
او ز پندت میکند پهلو تهی.
مولوی.
آنکه پهلو تهی کند از کان
صرۀ سیم و زر کجا یابد.
ابن یمین.
پهلو تهی ز نکهت گل میکند مشام
امشب که در برآن بت مشکین کلاله نیست.
طالب.
ز لعب آنچه درین هفته الب سنقر کرد
زحل بترسد و پهلو تهی کند بهرام.
مختاری
لغت نامه دهخدا
پهلو تهی کردن
کناره گیری از کاری، گریختن، شانه خالی کردن
تصویری از پهلو تهی کردن
تصویر پهلو تهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پهلو تهی کردن((پَ. تُ. کَ دَ))
کناره کردن از کاری
تصویری از پهلو تهی کردن
تصویر پهلو تهی کردن
فرهنگ فارسی معین